منم روشمو عوض میکنم جای چسبیدن بهش یه ذره به خودم میرسم وبچم تا یادش بیاد منم تو زندگیش بودمو هستم.یه بار بهش گفتم تو فقط6ماه اول شاهزاده اسب سفید بود واقعا هم اینجوره بعد اقا هم برگشت وبهم گفت تو هم یک سال اول منم گفتم عزیز من تو سرد شدی برا اونه منم اونجور شدم.
منم یه تجربه دارم ؛ منم یه چیزی که تو زندگیم یاد گرفتم اینه که از همین اول واسه یه سری چیزا بجنگم .. نه واسه اینکه خیلی مهمن ، نه .. واسه اینکه براش عادت بشه و یادبگیره .. اینکه عادت کنه خیلی مهمه .. مثلا شوهره من اصلا خوشش نمیومد که بخوام پانتومیم بازی کنم جلوی فامیلا یا اینکه واسه داداشم و زن داداشم کادوی خوب بخرم ، من برام اینچیزا مهم نبودن ولی روش پافشاری کردم تا یاد بگیره و عادت کنه که این کارا رو انجام بده ..
دقیقا
همه مون باید سعی کنیم یک مقداری شبیه دخی باکلاس باشیم
من عضو نبودم ولی پست های ایشونو دنبال میکردم
ایشون هم سعی میکنن هروز بیشتر از دیروز به خودش و دخترش برسه
من حتی صفحه ی ایشونو تو گوشیم سیو کردم
که از بعضی مطالبش استفاده
کنم
من وقتی میرم خونشون حواسم خیلی بهش هست چیزی لازم داره براش میارم و تو کاناپه کنار بهش تکیه میکنم بنظرم مردا نیاز به محبت دارن تا وابسته ما بشن چون من همه راه ها امتحان کردم فقط این آخری دارم انجام میدم نتیجشو بیشتر میبینم هیچوقت به زبون نمیاره ولی رفتاراش معلومه که منو خیلی میخواد .
من اگه تو خونه ی همسرم اینا به همسرم بچسبم ، منو تیکه پارم میکنن .. نگاه های بد ، تیکه های بد ، دعوا میشه اصن ! فقط خونه ی مادر پدر من راحتیم .. که اونم نمیاد ، بش میگن تو زن ذلیلی میری خونه ی زنت و یه بار که خودهر شوهرم بم پیام داد و گفت که تو میخوای از ما دورش کنی !!!!
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
45 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
