این تایپیک طولانیه
پیشاپیش ازاینکه حوصله به خرج میدید و می خونید سپاسگزارم
یه چیز خیلی جالب که نظرمنو به خودش جلب کرد این بود که:
وقتی سعی میکنم از لحاظ عاطفی مستقل از همسرم باشم...
تو ذهنش علامت سوال ایجاد میشه و باعث میشه واسه رابطه مون تلاش کنه.
حالا قصدم از مطرح کردنش چی بود؟!
اوایل رابطه ام با همسرم هر دو طرف نسبت بهم خیلی مشتاق بودیم
و این اشتیاق باعث میشد که ما هروز یک تایمی رو به هم اختصاص بدیم
واز بودن در کنار هم لذت ببریم...
شاید درست نباشه من مسایل خصوصیه زندگیمو اینجا مطرح کنم
ولی این اشتیاق از جانب همسرم تا اوایل شهریور ادامه داشت
و احساس میکردم کم کم شعله ی اشتیاقش رو به خاموشیه...
لازمه همینجا عرض کنم منظور من این نیست که دیگه شوهرم دوستم نداشت،اتفاقا وقتی من بهش میگفتم تو منو دوستنداری و من دوستداشتنت رو نه مثل سابق میشنوم و نه میبینم ونه لمس میکنم
تعجب میکرد و میگفت چرا همچین فکری میکنی؟!و من فقط به این پاسخ بسنده میکردم که تو دیگه مثل گذشته نیستی...(1)