من پنج ساله ازدواج کردم و الان هشت ماه باردارم. شوهرم پسر اول خانواده اس. منو دوس دارن تو خانوادشون اما ی جورین کلا. برامن تو ی سالن ی جشن عقد سبک گرفتن. و دوسال بعد ب اصرار فراوون تو ی تالار متوسط ک خوشگل نبود برام عروسی گرفتن چون میگفتن امادگی نداریم. ی سال بعد عروسبم برا برادر شوهرم رفتن خواستگاری و ب ما نگفتن بعد چن روز اومد گفت ک رفتیم خواستگاری و همچنین برای مهریه و باقی صحبتا ما اخر ازهمه فهمیدیم و اومدن ب ما یهو گفتن فلان روز عقدشونه......
خو خو
خب؟
خب بعدش حتماتالارانچنانی و...
من جای شما باشم میرم زایمان بعد یک ماه بهشون میگم زاییدم بیایین
خب بقیش
ادامه اش؟
در مورد عقد و عروسیت نظری ندارم ولی در مورد اینکه آخر کار عقد برادرشوهرو گفتن، من خودم این سبک را میپسندم اصلا علاقه ندارم قاطی روند زندگی یه نفر دیگه باشم.
خانواده شوهرمنم همینجور پنهون کارن_تا این حدکه دخترشون ازشوهراولش طلاق گرفته بود شب بله برون باشوهردومش بودمارودعوت کردن😎😎😎
اینم بگم برای عروسی من خرید انچنانم نکردن. با اینکه وضع مالی خوبی دارن. ی خرید معمولی. اما الان دوباره بدون اینکه ب ما بگن بازم چون اماده نبودن با اصرار خانواده جاریم دارن عروسی میگیرن تو ی هتل خووووووب بدون ابنکه ب ما بگن. ماهه بعد عروسیه اما مادرشوهرم ب ما نگفت ک تالار رزرو کردن. اونم بردارشوهرم ب شوهرم گفت. ب نظرتون حق دارم ناراحت باشم یا نه. من ک عروس اولم یا من هیچ حتی شوهرم ک پسر اوله هیچ نگفتن. و تو ی تالار خیلی خوب دارن عروسیشونو میگیرن.؟؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
