من خیلی دارم عذاب میکشم
هر لحظه یه جورم یه لحظه عادی
یه لحظه میگم میرم سمتش
یه لحظه دیگه میگم فراموشش میکنم یا خودش باید بیاد
دیگه دارم دیوونه میشم واقعا همش بغض تو گلومه
تو اینستام یه خانومه فال رایگان گذاشته بود میدونم این چیزا خیلی درست نیس ولی کنجکاو شدم ببینم چی میگه
ولی بهم گفت برنمیگرده بهت فکر نمیکنه و مادرش مخالفه میخواد از ایران بره یهو بغض کردم اصلا یه چیزی انگار سنگینی میکنه تو قلبم
مادرش اصلا از رابطه ما خبر نداشت که مخالف باشه بعدشم مگه امکان داره بهم فکر نکنه؟ ما درسته فقط یک ونیم ماه باهم بودیم اما من باورم نمیشه که بهم فکر نکنه چون دوست داشتیم همو واقعا تعجب کردم