ببین الان از در اومد داخل با توپه پر اومد کیسه لیمو شیرین اینارو دید
گفت همین و برات خریده زحمت کشیده این و ک هر ننه قمری بلده بخره
بعد رفت تو آشپز خونه شروع کرد دری وری گفت ک خدا لعنتش کنه و فوش دادن
منم گفتم اصلا نمیخوام برام سوپ درست کنی کیفش و بهش دادم فرستادمش بره
ب من زنگ میزنه میگه بیا خونمون بعد ک میرم یه سره گیر میده میگه شوهرت کجاس چرا نمیاد تو خونش
یه وقت هایی ام ک شوهرم زود میاد میگه بگو بمونه پیشه دوستاش چرا میاد
کلا ب همه چی گیر میده حتی ب حموم رفتن شوهرم میگه چرا حمومش ۱۰ دقیقه بیشتر طول نمیکشه شوهرت کثیفه
ب هرچی ک فکرش و کنی یه چیزی میگه