مادرشوهرم مهمون داشت بالا حاضر شدم برم کمکش ی لباس شیک عطر ادکلن و ی ارایش ملیح قرار بود برا مهمونا سوپ سفید درس کنم
وقت پریودمم بود ببخشید نوار گذاشتم گگفتم یهو دیدی وسط مهمونی شدم دیگه کثیف کاری نشه بعد چادر سر کردم حس کردم ی صدایی میادها از چادرم نگا هم کردم چیزی پیدا نکردم
مادر شوهر احمقم تا رسیدم جلو مهمونا برادر شوهر پدر شوهر با صدای محکمممممم تا رسیدم گف اون چیه چسبیده لباست چسب نوار بهداشتی بود ک مث کاغذه ها ادم میکنه اون چسبیده بود ب چادرم انقدر خجالت کشیدم زنیکه نزاشت برسم در جا حالمو گرفت