2737
2734
عنوان

چقدر تو غذاهاتون روغن میریزین ؟؟؟

739 بازدید | 31 پست

یکی از همکارای ما که غذا میاره خیلی روغن داره مثلا ماکارانی که میاره هر دونه ماکارانی آغشته به روغن ته ظرفشم روغنیه چون آقا هست و تازه اومده روم نمیشه ازش بپرسم 

ولی واقعا مگه چقدر روغن میریزن که انقدر غذاشون روغنیه ؟

مثلا من تو برنج یه قاشق روغن می ریزم 

  

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

یه قاشق😑

میشه برای شادی روح مامان جون ،پدر بزرگ،خالم ،دختر خالم و مامان بزرگم با دلهایه مهربونتون ۵ تا صلوات بفرستین 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹اگه فرستادین لایک کنین یا بهم بگین😘🌹
2731
2738

من موقع درست کردن ماکارونی و برنج اصلا روغن نمی ریزم

ولی خانواده علاقه خاصی به استفاده روغن دارن، کم تر از گذشته میریزن ولی بازم زیاده


من خودم غذاهای اب پز و بخار پز و به سرخ کردنی ترجیح میدم

آخی دلم براش سوخت. روغن خیلی ضرر داره مخصوصا اینکه معلوم نیست اصلا توش چیه

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز