منم تجربشو داشتم!
شوهرم یهو رفتارش ۱۸۰ درجه با من تغییر کرد!
خیلی اذیت میشدم از بی محلیا و نبودناش شبا تا دیر وقت بیرون بود
من همش گریه میکردم میگفتم چرا اینجوری بام رفتار میکنی التماسش میکردم ولی اون میگفت خودتو کوچیک نکن یکم غرور داشته باش وقتی نمیخوامت برو!
دلیل این بی محلیاشو نمیدونستم ولی یه درصدم احتمال نمیدادم به خاطره خیانت باشه چون شوهرم عاشقم بودو اومد خاستگاریم!
وقتی چتاشونو خوندم دیدم دختره بش گفته بود چرا میترسی بفهمه تو که دیگه نمیخوایش شوهرمم گفته بود اگه بفهمه که ما باهمیم دیگه مهریشو نمیبخشه! دختره هم گفته بود اره میدونم خودم بهت گفتم که مراقب باشی چیزی نفهمه!
شوهرمم قربون صدقه ش رفته بود و گفته بود خودش خسته شده دیگه، گفته میبخشم ..
من اون موقع نمیدونستم بهم خیانت کرده !
دختره هر چی از دهنش در میومد راجع به من میگفت و شوهرم جای این که ناراحت بشه قربون صدقه ش میرفت!
من روحمم از وجود اون خبر نداشت ولی اون هرزه میدونست که من هستم! الهی هیچ وقت خیر نبینه!!
بعد از اون من دیوونه شدم کلی ابرو ریزی کردم که الان به خاطرش پشیمونم !
تو ولی این اشتباه و نکن !
اروم و متین باش بهونه دستش نده به هیچ وجه!
بذار زمان بگذره بعد تصمیم بگیر که بمونی یا جدا بشی!
بش چیزی نگو ولی جوری نگاش کن که حس شرمندگی بش دست بده!
من دو سال درگیر هرز پریدنای شوهرم بودم بعدش تا مرز جدایی پیش رفتیم ولی برگشتیم..
الان همسرم عاقل تر شده فهمیده این هرزه های خیابونی ارزش ندارن زندگیشو به خاطرشون خراب کنه..
یه دوره ایه دست خودشون نیست انگار عقل از سرشون میپره!
زمان بده درست میشه...
من فکر میکنم زندگی ارزش اینو داره واسش تلاش کنی صبر کن سعی کن درستش کنی..
جاتو خالی نکن که یکی دیگه خیلی راحت بیاد ! بمون ولی التماس نکن