2777
2789
عنوان

بیاید قشنگترین متن یا شعر ها رو بنویسیم⁦☺️⁩

| مشاهده متن کامل بحث + 744 بازدید | 106 پست

شدی شراب و شدم مستِ بوسه‌ی تو شبی


کنون چه چاره کنم محنتِ خمارِ تو را ...


سیمین_بهبهانی#  

من دست نمیکشم از آرزوهام⁦☺️⁩میجنگم تا بهشون برسم..مامانِ یه پسر  و دختر خوشکل...همسر یه مرد زحمتکش...تمام امیدم به خداست که نذاشته تا امروز کم بیارم⁦⁦☺️

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

با دل آرامی مرا خاطر خوش است

کز دلم یک باره برد آرام را

من دست نمیکشم از آرزوهام⁦☺️⁩میجنگم تا بهشون برسم..مامانِ یه پسر  و دختر خوشکل...همسر یه مرد زحمتکش...تمام امیدم به خداست که نذاشته تا امروز کم بیارم⁦⁦☺️

تابستان بار دگر می اید

شب است‌وشهریور

 صدای خس خس مرموز نای من

میان دود سیگار چه خوش گوید..

این منم غمگین تراز پاییز

دلگیرتر از‌یک‌عصر جمعه در بهار

شاید اصلا کار من همین باشد

که از سایه ی یک برگ گل قرمز

ترانه ای سرایم لابه لای کاغذی کاهی

و شب را درون‌ سینه ی خسته ی خود

راه دهم



شب است وشهریور

هیچ همراهی

درون کوچه با من نیست

هیچ کس

از من نمی پرسد

آیا به دریا رفته ای

یا نه

من در جوابش با کمی تاخیر

بگوئم نه ولی آبیتر از

 دریا نگاه پرفروغ توست


چشمهای من به روی برگه ی کاهی

میرود تا آخرین خط ها

سوزشی و بعدهم اشک

و‌ خواب

آرزو دارد

به چشمانم فرو ریزد و یک شب تا سحر آرام بگریزد


من ...امشب


به دنبالت...

در تمام شهر

 میگردم

.اهسته و‌پیوسته‌روم سوی یک‌ جاده ی پیچیده

 

و مرا باکی‌نیست برسم یا نرسم...من امشب

تاب رفتن دارم

..

دلم دیوانگی موی تورا میخواهد...


و نفس های تو آن وقت‌که میخوابیدی...

گرم پر از شور و نشاط...



شب‌ است و لالایی مهتاب

پچ پچ برکه و جیرجیرک در هوای

گرم تابستان

چه‌میچسبد اگر بودی

یک پک

از سیگار برگی را فرو میبردی و سراپا غرق گیجی میشدی و دیگر هیچ


شب است و مهتاب و این‌خانه ی بی صاحب و من...


این عاشق تنهای سیاهه لب مرگ

خسته از دود غلیظ

..یک چایی تلخ

لایق شبهای بی پرده ی من‌...


و‌تو‌خفته در باد

بادی که نوازش میکند دامن گل دارت  را

چارقد سرکرده

سبد نو در دست


تابستان بار دگر می اید

خیلی زود

خیلی گرم

چنین آرام. چنین طناز‌....


مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم

من دست نمیکشم از آرزوهام⁦☺️⁩میجنگم تا بهشون برسم..مامانِ یه پسر  و دختر خوشکل...همسر یه مرد زحمتکش...تمام امیدم به خداست که نذاشته تا امروز کم بیارم⁦⁦☺️

زندگی ایا درون سایه هامان رنگ میگیرد؟

یا که ما خود سایه های سایه های خود هستیم؟

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام دوست میدارم                                            تورا به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام دوست میدارم                                            برای خاطر عطر نان گرم وبرفی که اب میشود و برای نخستین گناه                                           تورا به خاطر دوست داشتن دوست میدارم        تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم    دوست میدارم    

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری

بر حذر باش که سر میشکند دیوارش😡

من دست نمیکشم از آرزوهام⁦☺️⁩میجنگم تا بهشون برسم..مامانِ یه پسر  و دختر خوشکل...همسر یه مرد زحمتکش...تمام امیدم به خداست که نذاشته تا امروز کم بیارم⁦⁦☺️

صحبت از ماندن یک عمر بماند به کنار

قدر نوشیدن یک چای بمانی کافیست....!! !

💔دلم تنگ است و میدانم تو دیگر بر نمیگردی                بمانم هرچه خیره پشت این در بر نمیگردی                غریبی میکنم با قاب عکست ناامیدانه                      خودم هم کرده ام انگار باور بر نمیگردی ...


ماهم آمد  به در خانه و...

در خانه نبودم

خانه گویی به سرم ریخت...

چو این قصه شنودم

آن که می خواست به رویم

در دولت  بگشاید

با که گویم که....

درخانه به رویش نگشودم...!

💔دلم تنگ است و میدانم تو دیگر بر نمیگردی                بمانم هرچه خیره پشت این در بر نمیگردی                غریبی میکنم با قاب عکست ناامیدانه                      خودم هم کرده ام انگار باور بر نمیگردی ...

صورتگر و نقاشم هر لحظه بتی سازم

وآ نگه همه بتها را در پیش تو اندازم

صد نقش بر انگیزم،باروح در آمیزم

چون نقش تورا بینم در آتشش اندازم

💔دلم تنگ است و میدانم تو دیگر بر نمیگردی                بمانم هرچه خیره پشت این در بر نمیگردی                غریبی میکنم با قاب عکست ناامیدانه                      خودم هم کرده ام انگار باور بر نمیگردی ...


من دلم میخواهد پیچک جنگل باشم

بروم بی مقصد

بین دیوار بلند

یا لابه لای نرده های شهر

خانه ی گنجشکِ شوم... یک روز از‌ آدینه ی گرم

آهسته و پیوسته

روم،

خانه ی پیرزنی

که دوچشمش‌ به اندازه ی دریا

خیس است ...سفره اش پهن منتظر لبخندیست

و یکدالبوم کهنه ی زرد به دستش دارد..... من

دلم میخواهد پیچک وحشی باشم

پنجره ؛همدم تنهایی من

و سفر را

بسِپارم به خدا

سفری دور از درد

دور از غم و آه و حسرت

تنها بروم سوی یک‌راه دراز

و دلِ تنگی را ،از قفس آزاد کنم.. من

دلم میخواهد به اندازه ی یک کودک شاد، مزه ی سبزی، سادگی و خوبی را ،،

با سر ذوقی بچشم... زیر رگهایِ دل آزرده ی من

بشود

براق تر از آیینه... یک‌روز از گوشه ی یک پنجره ی نارنجی

خیره شوم به دنیای کبود دل آدمهایی،

که به رنج آمده اند

به غم ،میمانند

و به یک آهِ بلند میمیرند...

کاش پیچک بودم

پیچکِ هرزه اگر عاشق شد

آسمان آبی نیست

میشود سبز

مثل تن پوش درختانِ شمال...

راستی اگر سبز شود این باران

چه خوشی میگذرد

همه جا رد بهشت ملکان میماند

مثل یک پیچک نیلوفریه صحرایی..

........

#

خدا کند که بمیرم  زمان دیدن تو

که مرگ حین زیارت،،،بجز سعادت نیست...!!

💔دلم تنگ است و میدانم تو دیگر بر نمیگردی                بمانم هرچه خیره پشت این در بر نمیگردی                غریبی میکنم با قاب عکست ناامیدانه                      خودم هم کرده ام انگار باور بر نمیگردی ...

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود

لذتش؛ کنج دلت، تا به ابد خواهد ماند..!!

💔دلم تنگ است و میدانم تو دیگر بر نمیگردی                بمانم هرچه خیره پشت این در بر نمیگردی                غریبی میکنم با قاب عکست ناامیدانه                      خودم هم کرده ام انگار باور بر نمیگردی ...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792