دو روز پیش باهم دعوامون شد شوهرم داعم میگف خیلی دوست دارم گف جونمم بخای بهت میدم تو دعوا گف خیلی خوشگل نیسی اصلا خوش اندام نیسی ولی من با تمام وجودم عاشقتم و می پرستمت
تا اینکه اخم و ناراحتی من بجایی رسید ک گف نمیتونم غم تورو ببینم برداشت قرص برنج رو تو اب حل کرد ک بخوره
من نمیذاشتم تا اینکه دستشو کرد تو لیوان و دستش خیش شد بعد دستشو لیس زد