بزن که سوز دل من ، به ساز میگوئی ..
ز سازِ دل چه شنیدی ؟ که باز میگوئی ..
مگر چو باد وزیدی به زلف یار ، که باز ..
به گوش دل سخنی دلنواز میگوئی ..
مگر حکایت پروانه میکنی با شمع ..
که شرح قصه به سوز و گداز میگوئی ..
کنون که راز دلِ ما ز پرده بیرون شد ..
بزن که در دلِ این پرده راز میگوئی .....
شهریار#