گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم ک غم از دل برود چون تو بیایی
چیزی شبیه هیچ بر مغزم قدم میزند
حال مرا از عالم و آدم به هم میزند
کیا حالشون اینجوریه👆🤕
دوست مَشمار آنکه در نعمت زند
لاف یاری و برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول
بیا بگو نتکانند پادری ها را....
غبار غم برود حال خوش شود حافظ😊
ندارم دستت از دامن،مگر درخاک و آن دم هم
چوبر خاکم روان گردی،بگیرد دامنت گردم
سرِ زلفِ تو نباشد سر زلف دگری
از برای دل من قحطِ پریشانی نیست
جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست
هر که را باشد توکل کاراو دشوار نیست😍😊
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ای احزان شود روزی گلستان غم مخور
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم‌زیادت می شود هر دم
🌸ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران ، وای به حال دگران🌸
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
