شوهرم نه لباس برام گرفت نه چیزی اصلن هم به روی خودش نیاوردیک ساعت مونده به رفتنش شروع کردخواهش والتماس کردن که بیابریم عروسی منم گفتم نمیرم تابرات درس عبرت باشه منم نمیتونم بالباس کهنه وتکراری برم جلوفک وفامیلت که اونهمه دک وپزدارن😑
من بودم میگفتم پاشو الان بریم لباس بخریم بعدشم برم ارایشگاه. یه کاری میکردم خودشم 11 شب برسه به عروسی خواهرش. 500 هزار هم میگرفتم میگفتم باید شاباش عروس کنم بعد میذاشتم جیبم
مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
خودش رفت؟ من بودم میگفتم پاشو الان بریم لباس بخریم بعدشم برم ارایشگاه. یه کاری میکردم خودشم 1 ...
رفقط قسمت اخرش 🤪🤪🤪🤪
اخر منو به باد داد رویای باز اومدنت ۸ سال گزشت اینقدر واسه نبودنت نوشتم ۳ تا دفتر شد باز نیومدی عزیز دلم، دیگه ناییم ندارم غصه نداشتنتو بخورم میخام بیخیال باشم دیگه میخام زندگی کنم خدایا سپردم به خودت همه چیو 😔
شاید ميتونستي یکم باسياست تر رفتار کنی قبلا همه چی رو آماده ميذاشتي ولی به شوهرت می گفتی نمیام تا نريم لباس بخریم از اونجا بريم، ممکنه اذيتت کنن با یه سری کارا و حرفا