اگرم ازت پرسیدن بگو من نمیدونم والا شما پسر بزرگ کردی ولی مسئولیت پذیری یادش ندادی
من اصلا خبر نداشتم عروسیه انقد غریبم که دیگه بود و نبودم فرق نداشته برا شما که
بعد هم من نباید فکر عروسی خواهر شوهرم باشم که شوهرم باید خودش بفکر باشه که منم باید اماده بشم
اومده دو سه روز مونده به مجلس تازه به من گفته منم گفتم خیلی دیره خیلی ناراحت شدم ولی گفتم باشه عیب نداره پول بده یه لباس بخرم بلاخره من عروس خانوادم فامیل خودمونم هیچ جلو فامیل دامادتون آبرومند باشه گفت ندارم
گفتم باز عیب نداره قبلیا رو میپوشم چاره نیست یه پولی بده یه رنگ بخرم تو خونه بذارم گفت ندارم
باز کسری لوازم ارایشو از یکی میگرفتم اونجا ولی با سیبیل و ابرو میومدم بدتر ابرو ریزی برای خودتون بود دیدم نباشم بهتره
انقدم غصه خوردم ولی خب گفتم وقتی خودش به خواهرش ارزش نمیذاری آبروی خانوادش مهم نیست براش بره پنجاه هزار حداقل پول قرض کنه من دیگه حرص چیو بخورم. هرکی هم بپرسه بهش همینارو میگم فک نکنن مشکل از منه مشکل از تربیت شماست