عموی من عاشق ی دختره بود اسمش لقمان بود رو بازوش گنده خالکوبی کرده بود اسمشو😐😐 بهم نرسیدن چن سال بعد ازدواج کرد اسم زنش فرنگیسه مجبورش کرد اونو سوزوند رواون یکی زد فرنگیس طفلی شانس نیورد ناز اسم ن از زن چون طلاق گرفتن عموم مونده و ی بازوی جزغاله و ی فرنگیس😐😐😐😐