راستش اینی که میگمو جز خودم و مامانم کسی نمیدونه منم فکر میکردم بختم بسته است یه آشنایی داشتیم سید موسوی پدر جدی دعا نویس هستن البته اصلا دعای بد نمینویسن چون خانوادگی میشناسیمشون . مامانم فقط پیشش سر کتاب باز کرد دعا نکرد فقط سرکتاب بعد یکی دو ماه شوهرم اومد خواستگاریم شکر خدا همونیه که میخواستم. خواهرمم خیلی خواستگار داشت منتها خوب نبودن برا اونم فقط سرکتاب باز کردیم بعد یکی دوماه شوهرش اومد خواستگاریش اونم شکر خدا خوب