2737
2734
عنوان

از مادرشوهرم بدم میاد

| مشاهده متن کامل بحث + 1910 بازدید | 113 پست
اخه خوش نمیگذره همین ک میریم اونجا شوهرم منو میذاره خونه و با مادر و پدرش میرن بیرون سر ساختمون

امکانش که تورو ببرن نیست مگه؟بهش بگو که دقیقا از چی ناراحتی و اصلا دیگه از تیپ و پوشش مادرش ایراد نگیر خب طبیعیه ک جبهه بگیره

   

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

سیاست داشته باش اگر حتما قراره چیزی به خونوادش بده و توان مالشو داره و ب تو هم خوب میرسه...کادو رو ب ...

خب من میگم احترامی ک من پیش شوهرن ب دست میارم چرا باید با دولا راست شدن برا خانوادش ب دست بیاد؟ من تو کل تبریز شناخته شده هستم تو شهرستانمون همه منو میشناسن بعد اونا احترام نمیارن و احترام با خرد شدن من پیش مامان... اون ب دست میاد؟؟

اگه به گذشته برمیگشتم مطمئنا سرنوشتمو یه جور دیگه می ساختم...
خب من میگم احترامی ک من پیش شوهرن ب دست میارم چرا باید با دولا راست شدن برا خانوادش ب دست بیاد؟ من ت ...

مگه کادو خریدن شما رو خرد و کوچیک میکنه؟

این مشکل اصلا بزرگ نیست ک نشه حلش کرد

تو از خودت خوبی و محبت نشون بده این کار بهت شخصیت میده

اگه همش غر غرو و رومخی باشی کم کم شوهرتم سرد میشه و ازت فراری...اینو بعنوان خاهری بزرگتر بهت میگم

واقعا اگه شوهرت پولشو داره و خرج کردن این پول لطمه ای به زندگی نمیزنه و خودتون محتاج تر نیستین بهش...بیخیالی طی کن

ولی اگه خودتون نیاز دارین بگو حیف که نداریم وگرنه مادر تو هم مثل مادر خودمه و....اینجوری کم کم رامش میکنی..خنجر رو از رو نبند


   
2731
مگه کادو خریدن شما رو خرد و کوچیک میکنه؟ این مشکل اصلا بزرگ نیست ک نشه حلش کرد تو از خودت خوبی و م ...

چی بگم والله دیگه بریدم من واقعا

اگه به گذشته برمیگشتم مطمئنا سرنوشتمو یه جور دیگه می ساختم...
ظاهرا دوس نداری به نصیحتام فکر کنی ...بیخیال عزیزم ..خودت میدونی.شب خوش

چرا اگه مخالف حرفات بودم و روم تاثیر نداشت مطمینا مقاومت میکردم خودمم از این وضع خستم ولی راه حل رهایی رو بلد نیستم

اگه به گذشته برمیگشتم مطمئنا سرنوشتمو یه جور دیگه می ساختم...
ن فقط حسادت😞

عزیزم نمیشه زود انگ حسادت به کسی بزنی.

شما فقط این تاپیک رو خوندی.

شاید شوهرش اونقدر رفتارش نامناسب بوده که این خانوم رو طایفه شوهرش حساس شده.

شاید و شاید و شاید.

خلاصه عزیزم یاد بگیریم زود قضاوت نکنیم گلم.

من یک نامادری هستم.نامادری ها مادرانی هستند که به اندازه یک مادر و حتی بیشتر انرژی صرف میکنند اما هرگز به اندازه یک مادر ستایش نمیشوند.نه تنها ستایش نمیشوند که حتی گاهی ...اما خدایی دارم که قدردان من است...
چرا اگه مخالف حرفات بودم و روم تاثیر نداشت مطمینا مقاومت میکردم خودمم از این وضع خستم ولی راه حل رها ...

عزیزم من شرایط شما رو دارم.

شوهر من عین شوهر شماست.

خیلی بچه ننه و وابسته.خانوادش هم خیلی بیشعور و بی محبت.

خلاصه کنم.من اوایل گیر میدادم و دوست داشتم تلافی کنم ولی واقعا نمیشد.اونا یه گله آدمن و من تک نفر.

حتی اگه حق با من باشه هم اونا تبدیل به حق خودشون میکنن.

دیدم دوتا راه بیشتر ندارم یا طلاق بگیرم یا بمونم.

طلاق خیلی سخته و واقعا کمرشکنه.نگاه نکن بعضیا میگن طلاق بگیر.خیلی تبعات و سختی ها داره.و راستش حیفم اومد بخاطر یه پیرزن بدجنس و بدذات خودمو و خانوادمو بدبخت کنم.اونا عین آب خوردن میرن یه زن دیگه رو برای پسرشون میگیرن اونم‌ بدبخت میکنن.من میمونم و سختی های بعد طلاق.

خوب حالا که قرار گذاشتم با خودم بمونم یه روش رو پیش گرفتم تا همین امروز.این روشم چند ساله.

اینکه با خانواده شوهرم کاملا رسمی و سرد و بی روح هستم.

فقط بهانه دست شوهرم نمیدم.تلافی و اینا هم نمیکنم.چون من زورم بهشون نمیرسه.سپردم به خدایی که توانمنده.

عوضش توی خونه شاد و خوشحالم و با شوهرم و زندگیم ظاهرا هم باشه سعی میکنم خوشحال باشم.

اسمی از طایفه نامحترم شوهرم هم نمیارم.اصلا هم به شوهرم گیر نمیدم که چرا اینقدر میریم چرا اونا اومدن یا چرا اینجور ...هیچی نمیگم اونم خودبخود دیگه هیچ توقعی نداره.نمیگه چرا سردی.چرا مثلا پا نشدی ظرفا رو بشوری.

بعدا هم بچه دار شدم خودبخود شوهرم مشغول زندگی خودمون شده.رابطش هنوز با اونا خیلی توپه.ولی دیگه برای من هم مجبور شده بهتر باشه.

راستش این وضع زندگی منه که من راضیم نسبت به اینکه بخوام طلاق بگیرم.میدونم اسمش سفیدبخت شدن نیست.

آرزوی همچین ازدواجی رو برای گرگ بیابون هم نمیکنم.ولی خوب باز میگم الان شوهرم دوستم داره و برام احترام قائله.

خانوادش به جهنم.

تو هم زندگیتو بخاطر به مشت آدم بی فرهنگ خراب نکن عزیزم.

مشاوره برو.هرچی.ولی زندگیتو تا جایی که میشه حفظ کن.

اگرم نشد که نشد که خوب طلاق هم یه راهه.

من یک نامادری هستم.نامادری ها مادرانی هستند که به اندازه یک مادر و حتی بیشتر انرژی صرف میکنند اما هرگز به اندازه یک مادر ستایش نمیشوند.نه تنها ستایش نمیشوند که حتی گاهی ...اما خدایی دارم که قدردان من است...
2738
عزیزم من شرایط شما رو دارم. شوهر من عین شوهر شماست. خیلی بچه ننه و وابسته.خانوادش هم خیلی بیشعور و ...

مرسی واقعا بخدا من بخاطر حرف دوستان امشب ک مهمون بودن کلی احترام گذاشتم رفتنی گفتم ممنون ک اومدین و اینا حتی جوابمم نداد ب شوهرگ گفتم گفت ب درک تو احترامتو گذاشتی و من میدونم همین کافیه توکلم بخداست دیگه منم عین شما شدم واقعا

اگه به گذشته برمیگشتم مطمئنا سرنوشتمو یه جور دیگه می ساختم...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز