2733
2739
عنوان

مهربونا بنظرتون کار درستی کردم؟

475 بازدید | 23 پست

مهربونها...شوهرم همه ناراحتیهایی که سر من میاره بخاطر مادرش برادرش اینا بود
این مساله خیلی منو اذیت میکرد و خب فایده ای نداشت وقتی توی تحقیر بزرگ شده بود یا اجازه میدادمنو تحقیر کنن به هر دلیلی... .
دیشب خبردار شدم خواهرشوهرم دارهعقد میکنه به همه گفته بودن جز ما... منم بهش امروز گفتم که منو بخاطر اونهایی ک ادعادمیکردن خانوادش هستی اذیت کردی ارامشو از من گرفتی ببین چجوری جواب این حمایتاتو دادن ببین تو غریبه تر از اون خانومی هستی ک دیشب مهمونمون بود...
کلی به روش اوردم و گریه همکردم یکم
اصلا پشیمون نیستم... منهمهجوره حمایتش کردم حتی به خواهرم اجازه ندادم راجب شوهرم بد حرف بزنه...اونوقت شوهرم جلوی اقوامش مسایل خصوصیمونو میگه و ابرومو میبره
عذاب وجدان ندارم...تازه حامله هستم...هرچقدخواستم ازش التماس کردم غذا ازبیرون بگیریم نگرفت گفت خودت بپز
هیچ محبتی به منو بچم نداره هر یه شب درمیونم رابطه داره اصلا درکم نمیکنه
ای کاش اصلا به دنیا نیومده بودم...

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
😒


  

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.
فقط میگم خدا کنه غرق خوشی بشی



از خدا بخواه شوهرم روی من غیرت داشته باشه

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.
مطمئنی دلش میخواسته بچه دار بشه ؟

نه هیچ وقت دلش نمیخواست مهربونم
اما من میخواستم چون سنم داشت بالا میرفت و سه سال از ازدواجمون میگذشت
از طرفی میخواستم با بچه محبت و حس مسولیتش به خانودامون بیشتر بشه

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.
2738

گلم با دعوا و گریه چیزی حل نمیشه...اون مرد دوست داره که باهات ازدواج کرده،پس با آرامش برو توی بغلش و آروم حرفاتو بهش بزن اما نه حرفایی که توهین آمیز و تحقیر کننده باشن...ازش بخواه که به علایقت توجه کنه و نتایجشو بهش بگو  و اگر ک دیدی چند صدم از حرفات رو اجرا کرد تشویقش کن تا بهتر بشه...مردا عین بچه ان...باور کن فقط با محبت و زبون خوش میتونی رامش کنی😊

نه هیچ وقت دلش نمیخواست مهربونم اما من میخواستم چون سنم داشت بالا میرفت و سه سال از ازدواجمون میگذشت ...

ببخشید اما استدلالت صحیح نیست ، بچه آوردن باید با میل زن و شوهر باشه ، بچه باعث تحکیم روابط نمیشه....

با هر کسی به اندازه شعورش صحبت میکنم
گلم با دعوا و گریه چیزی حل نمیشه...اون مرد دوست داره که باهات ازدواج کرده،پس با آرامش برو توی بغلش و ...

باشه مهربونم ممنونم بابت توضیحاتت... مهربونم شوهرم یه اخلاقی داره تازه فهمیدمش....راجبروابط خصوصیمون میگ درصورتیک من هرگز ازش بد نگفتم..یه زن لباس مرد هست اون منو عریان کرد جلو داییش..زنداییش..بخدا یه مساله مربوط به من ناموسی هست اونم میخواست بگه....
میترسم ازین مرد.... بخدا میترسم... محبت اونقدر کردم که فکر کنم از ظرفیتش زد.. حتی با جان صداش میکنم ب اسم صداش نمیکنم تو تنهاییمون که وقتی خونه میاد همیشه نفسم و تاج سرم و هدیه خدا و مرد من و تکیه گاهم صداش میزنم.. همیشه اس  ام ا میفرستم عاشقانه جملات عاشقانه تا خستگی از سرش بره اما دریغ از یک جواب... همش سرش به گوشیشه تا مشتریاشو از دست نده.خرجی نمیده به من صبح تا شب تو خونه م سه سال ازم کوچیکتره و من میترسم چیزای دیگه از خصوصی ترین مسایلمونو به داییش و زندایش نگه.. اخه با پسرش همکاره زیر دستشه وبجای اینکه اون بیاد اینجا شوهرم همش میره... دیگ علاقه ای به این مرد ندارم...
تومیگی به مردی که یخاطر اینکه من براش بدترین انتخاب بودم از نظر مادرش و برادراش  و خودش، نجابت منو زیر سوال برد و منو دختری معرفی کرد که با بقیه رابطه دارم وبا پول نجابتمو معامله میکنم دختری که به جز شوهرم با کسای دیگه رابطه داشتم، محبت داشته باشم؟؟ مردی ک درحضور خودش سه تا گواهی بکارت دارم..
مردی که منو تهدید میکنه مسایلی از من بگه که ابروم بره..
من عود روشن میکنم حتی برای اعصاب خوردکردنم خونه رو نامرتب میکنه ... چون مادرش کثیفه و من تمیزم واقوامش منو دوست دارن حسادت میکنه فکر میکنم رفتارای مادرش روش تاثیر گذاشته که فکر کنه اون با من رقیبه...

دیگه مهری بهش ندارم ابجی.. از وقتی که پیش داییش و زندایش حاشا کرد ..منو دعوا کرد .. به من گفت شوم... توشومی سایه ی نحست رو خانوادمه.. گفت دروغ گویی از اول نمیخواستمت... به والله هیچ مهری بهش ندارم.. جالب اینجاست همون شبی که این حرفاروزد خب، راجب کسی که زنداییش براش در نظر گرفته بود پرسید .. شغلش و اینا.. الان دارم با گریه تایپ میکنم چون همین الان بچه لگد محکم زد.. لگدی که تا حالا اینقدر محکم نزده بود...

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.
ببخشید اما استدلالت صحیح نیست ، بچه آوردن باید با میل زن و شوهر باشه ، بچه باعث تحکیم روابط نمیشه... ...

مهم نیست.. مهم اینه که با مهریه ی یک سکه حتی اگر برای هزارمین بار به من گفت برو نمیخوامت، من دامنم به گناه الوده نشه و بخاطر بچمم که شده شیر حلال بهش بدم هم اخرت خودم تامین بشه هم ان شاءالله بچه صالح تربیت کنم
چون من از بررو چیزی کم ندارم

شوهر من..محمدرضای من..محمدم..رضای من..کجا بروم وقتی سرزمین پهناور میان بازوانت را به اسمم زدی..کجا بنشینم وقتی سرم را به شانه هایت میفشاری....تا در حصار گیرند دستان تنومندت تن نحیف مرا..گوش به که بسپارم وقتی قلبت چنان مشت میکوبد بر سینه ات.. و فریاد می‌زند: عاشقتم♥💍🙊🙈.  که را ببینم وقتی هرجا را می‌نگرم،تورا میبینم... کدام عسل کامم را شیرین کند وقتی شهد عشق تو را مینوشم...کدام هیبت قلبم را بلرزاند وقتی رگ گردنت سایه انداخته بر زنانگی هایم...چه شیرین است وقتی کلید می‌اندازی..و شروع میشود تپش این قلب بیقرارم..رسوایم میکند وقتی شتابان به سوی آغوش بازت پرواز میکنم..و جایی میان قلب بیقرارت، عطر تن من با عطر عرق تن تو یکی میشود... و فرشتگان خداوند لبخند میزنند..عاشقتم..شوهرم...🙊🙈💋💍♥🌹🐣.
مهم نیست.. مهم اینه که با مهریه ی یک سکه حتی اگر برای هزارمین بار به من گفت برو نمیخوامت، من دامنم ب ...

چه ربطی داره به بر و رو و راه خطا و مهریه و گناه ؟

با هر کسی به اندازه شعورش صحبت میکنم
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز