بچه ها هر وقت با خانواده خودم یا خودمون هستیم با شوهرم خیلی خوب هستیم. شوهرم قربون صدقه ام میره. یه حرفایی میزنه که منو میبره روی ابرها. ولی کافیه خانوادش زنگ بزنن. همچین مثل سگ و گربه میشیم ها. همش دعوا. داد. نفرت. بی ادبی به هم. آخرشم قهر. و منم یا گریه میکنم یا غصه. آخه من چه بیچاره م . هر دو سه روز یه بار زنگ میزنن. تا زنگ میزنن دعواها بینمون شروع میشه. خانواده شوهرم همش اصرار اصرار که بیاین اینجا. همش تا میتونن نظر میدن و تصمیم گیری میکنن که خونتونو بفروشین ماشینتنو بفرشین اینو بخرین اونو بخرین. شوهرمم گوش به حرف اونا.