من که عقدم درست حسابی نبود .خیلی به دلم موند :(
عوضش گفتم هیچکس حق نداره برام عیدی بیاره .
50 یا 60 نفر ادم میریختن خونمون .اونا هم از خداشونه یک روسری یا شال یا پیرهن ارزون بگیرن دستشون و خانوادگی بیان برای خوردن و رقصیدن
.
به خانواده شوهرم گفتم حق ندارین عیدی بیارین .
مادرشوهرمم گفت ابروم دارم من .
گفتم پس میارین فقط خودت و جاریم و یکی از دخترات باشن بقیه نیان .
اونا هم برام عیدی اوردن با همون سه نفر.
بقیه خواهرشوهرامم خیلی اتیش گرفته بودن .(تقصیر خودشونه .میوه و شیرینی و....بابام میداد اونا هم با یه شال خانوادگی میومدن عیدی می اوردن )
شب چله هم که گفتم نمیخوام نیارین دیرم مرداشونم اومدن (دامادها) :(
واشه همین عیدها رو لغو کردم .