من همین یه دونه بچه رو دارم ولی یه مدته خیلی اذیت می کنه خیلی شلوغه. سعی می کنم کم نیاریم و پا به پاش بازی می کنیم ولی الان یه مدت شده کارهایی می کنه مثلا الان چند روزه همش مسواک ما رو می خواد به دهنش بزنه وقتی ندم خودش رو از گریه هلاک می کنه، آشپزخانه غذا نمی خوره می برم سالن اونجا هم نمی ذاره من بدم دیروز یه کاسه سوپ رو اول رو خودش بعد رو من بعد رو فرش ریخت. منم ناراحت شدم هیچی نگفتم وسایل رو جمع کردم رفتم اسکاش بیارم تمیز کنم متوجه ناراحتی من شد شروع کرد گریه و دنبال من آمدن منم بهش توجه نکردم خودش رو هلاک کرد تا من تمیز کردم بعد که بغلش کردم هق هق می کرد نیم ساعت از بغلم پایین نیامد تا خوابش برد دلم کباب شد براش. نشستم گریه کردم. شوهرم گفت خیلی بی رحمی نکن بچه ست از نفهمی کرده با این رفتار تو بدتر میشه. هر روز بیرون بره یه اسباب بازی می خواد ولی بعد زود فراموش می کنه تو خونه دست نمیزنه یا سریع پرت می کنه خراب ش می کنه. پریروز از خونه صاحبخانه م یه ماشین برداشت خانم ش گفت ببر بعدا بیار. تا آومد خونه، زد آونو شکست. الان همش دنبال آون مدل ماشینم تا براشون بخرم ولی نیست چون اونا قدیم برای نوه شون خریده بودند خیلی هم گرونه. شوهرم خیلی برای اسباب بازی هزینه می کنه الان یه اتاق پر شده بیشتر هم توپ و ماشین دوست داره.
تو خیابان از کاسکه پایین میاد می خواد رآه بره دست ما رو ول می کنه بعد میاد ما رو هل می ده یعنی شما نیایید بعد می دوه. بغل کنی گریه می کنه. خیلی می ترسم خدای نکرده چیزی ش بشه. با پدرش اصلا خوب نیست باهاش بازی می کنه ولی منم باید باشم نباشم تنهااونو قبول نداره. من حق دستشویی رفتن ندارم برم باید حتما ببرم رو پام بشونم. و گرنه همش گریه می کنه. یه کار جدید تو این سرما یاد گرفته رو صندلی وامیسته آب دستشویی رو باز می کنه مثلا ظرف می شوره همه جاش رو خیس می کنه روزی سه بار لباس عوض می کنه من نمیزارم میره از پدر ش می خواد این کار رو براش بکنم یعنی صندلی بزاره تا این روش بلند شه. می ترسم آخر سینه پهلو بشه آخه همش لباساش خیسه.