مامانم پنج بار زایمان کرده ک چهارتا اولی دختر بودن واخری پسر شد مامانم خیلی عاشق داداشمه از بس هم از دختر داشتن بد میگه ک داداش 10سالم میگه من هزار تا بچه میخوام ک هموشونم پسر باشن اگه دختر بشه میبرم میزارم جلوی مسجد یااینقده رو مادختراش باافکارش تاثیر گذاشته ک من حامله بودم فقط فکر وذکرم پسردارشدن بود وقتی رفتم سونو مامانمم پیشم بود وقتی دکتر گفت دختره مامانم اشک توچشاش جمع شد وصورتش قرمز شد از ناراحتی اصلا نمیتونست خودشو کنترل کنه