ببین دوستم
من چند وقته دارم از این خوابها میبینم
مثلا دیشب خواب دیدم تو شمال هستم و بارون زیادی می بارید من رفتم زیر بارون و حس خوبی داشتم
بعدش چندتا سکه طلا و نقره پیدا کردم
و بعد خواب دیدم ی جایی هستم داشتم با مامانم حرف میزدم سر دادن ارثیه اون البته خوشش نمیومد باهاش حرف بزنم راجب این قضیه که تو بیداری هم همینطوره بعد صدای اذان رو شنیدم رفتم وضو گرفتم نماز خوندم
چند وقته همش خواب میبینم وضو میگیرم و نماز میخونم