لطفا مسخره نکنیدا
گاهی ی اتفاقاتی افتاده که بعدا دیدم ته دلم دعا کردم براشون!
دوران مدرسه همیشه یه دوستی داشتم بهم میگفت برا فلان چیزم دعا کن، برا بهمان چیزم دعا کن. همیشه میگفت هربار دعا میکنی فورا درست میشه کارم!
اما خب بچه سال بودیم و من باوری نداشتم.
بعدها دوستای مجازیم بودن،یکیشون که هربار به مشکل میخورد فورا بهم پیام میداد برام دعا کن تو نفست حقه!!
خیلییی اتفاقات افتاده.
خاله م چند سال با سرطان داشت می جنگید. دیگ توان نداشت و هی دعا میکرد بمیره راحت بشه... وقتی دیدمش خیلی حالش بد بود و هی میگفت کاش بمیرم. شب اومدم خونه، موقع خواب گفتم خدایا خالم درد میکشه، راحتش کن. با گریه دعا کردم.. نصف شب بیدارم کردن بریم خونه خالم.. چون فوت شده بود...
یه چیزم هست که شاید بنظرتون بدجنس بیام! من یه پسر عمه داشتم که خیلی خوب بود، خوشتیپ و اینا. تو عالم نوجوونی ازش خوشم میومد. بعد فهمیدم دخترخالمو میخاد! نامزد کردن. خبر نامزدی رو شنیدم. باز گفتم خدایا چرا باید دختر خالمو بخواد و منو نه؟ امیدوارم بهم بخوره( ببخشید نادون بودم) خدا شاهده هفته بعدش بهم خورد!
یه بار مادر همسرم یه کاری کردن که بشدت دلم شکست. یه مدت اذیت میکردن. از حرص گفتم الهی بمیری راحت بشم! دوروز بعد شوهرم گفت دکتر گفت تو سینه مامان توده هست!
داشتم میمردم از عذاب وجدان. کلی گریه کردم و التماس خدا کردم خوب بشه.
( خداروشکر کاملا خوب شد)
خیلیییی اتفاقا افتاده که مستقیما برمیگشته به دعای من.
خیلی میترسم حسادت کنم یا تنگ نظری. میترسم واقعا. سعی میکنم به هیچکس فکر نکنم. به داشته های هیچکس. چون میبینم چه زود برآورده میشه خواسته م.
خیلی پرس و جو کردم. میگن قانون جذب و.. میگن نمیدونم به دریچه ی چی ربط داره و فورا هرچی میخوای جذب میشه!
نمیدونم درسته یا غلط.
و نمیدونم هم چیکار کنم😪