عزيزم من ده سال از زندگيمو صبورى كردم سوختمو ساختم دم نزدم نميدونم چيشد ك الان ديگه واقعا راه چاره اى نميبينم ب بن بست خوردم دلخوشى ندارم تو زندگيم پشتوانه ندارم همدرد ندارم همدم ندارم خستم از زنده بودن از نفس كشيدن از صبح تا شب فقط خاطرات شيرين مجرديمو بچگيمو مرور ميكنم كاش هيچ وقت بزرگ نميشدم ك بدبخت شم😔😔😔😔