با خواهر شوهرم که ازم کوچیکتر وبرای عروسیش خیلی دوندگی و خرج کردم دو ساله قهرم نه خودش نه شوهرش باهام حرف نمی زنن فقط به شوهرم یه سلام خیلی سنگین میکنن امروز پدرشوهرش فوت کرده نمیدونم چیکار کنم برم ختم یا نه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تو این دوسال همه خانوادش به حمایت از دختر یکی یدونشون باهام سرسنگین شدن برادر شوهرم که باهام دشمن شده حتی به طفلی بچه هام محل نمیدن دلم از این همه بی انصافیشون خون