ما خواستیم مثه دوتا آدم عاقل صحبت کنیم.میخواست شروع کنه به رابطه گفتم نمیخوام.چون پریروز ازش دروغ و خیانت دیدم و قهر کردم رفتم گوشیمم خاموش کردم.با کلی التماس سر راهم سبز شد و کلی قسم داد به جون بچه.هی زنگ میزد میگفتم حالم ازت بهم میخوره بهم زنگ نزن.من برنمیگردم.نمیخوام قیافه نحستو ببینم.فقط طلاقم بده.بعد با کلی التماس برم گردوند و گفتم باید حق طلاقو بهم بدی و تعهد بدی دیگه تکرار نمیکنی و در صورت تکرار من طلاق بگیرم.حالا دیشب اومد بغلم کرد شروع کنه بهش گفتم نمیخوامت.دست بهم نزن.بحثمون شد.گفت منم نمیخوامت.گفتم پس چرا اومدی دنبالم؟خودتو عذاب نده.مجبور نیستی باهام زندگی کنی و هی من گفتم اون گفت