عروسهای عزیز بزارین مادرشوهر و خواهر شوهرتون هم رنگ خونتونو ببینن

یعنی شما دعوت می کنید نمیان؟؟

یا انتظار دارید بدون دعوت بیان؟؟

من چیگار دارم بیان رنگ خونه رو ببینن ولی خواهشا خودشون نخان خونه مارو رنگ امیزی کنن😐

نه دعوت کردن شام و نهار که دعوت میکردم سر زدن و یه چایی خوردن با ما 

آخه اون موقع تو یه ساختمون بودیم 

الان که قطع رابطه ایم فقط گاهی شوهرم میره 

منم عين تو

البته بهتر😁

چي شد ک قطع رابطه کردين؟ با خانواده خودتم همسرت رفت و امد ميکنه؟

بچه ندارن؟

شوهرت هيچي نميگه؟ چرا نميان ديدنت؟

رزا و سورنا.دختر و پسر.اوناهم عمل میکنن من نمیرم دنیا میچرخه

شوهرم همه چی از خودش داره اما مثل چی از باباش میترسه،باباش تو زندگیم دخالت میکرد هرچی به شوهرم میگفتم بهش بگو دخالت نکنه نمیگفت آخر منم رفتم شکایت کردم به باباشم گفتم من ازتو حالم بهم میخوره ایتقدر تو زندگیم دخالت نکن باباشم گفت زندگی مال منه میکشمت،منم گفتم شکایت میکنم تا معلوم شه زندگی مال کیه،سراین قضیه ۱۷ ماهه بامن قهرن.

حرف بدي نزدي

تحمل دخالت خيلي سخته

شوهرت چيزي نگف وقتي رفتي دعوا؟

آره عزیزم شوهرم رفت و امدش با خانواده من تغییر نکرده 

یه سری اتفاقات افتاد که اینجا قابل گفتن نیست 

منم علاوه بر دردسرای بقیه خواهر برادرای شوهرم ی خواهرشوهر بیوه دارم ک چندسال اول زندگیمو زهر کرد...توقع داشت شوهرم کلا دست ب سینش باشه و تام کاراشو بکنه...وقتی هم دید زورش نمیرسه مادرشو انداخت جلو ک این زنش اله بله ک مادرش اومد تعیین تکلیف من ک هر روز باید بره خونه خواهراش و شب تا شب میاد پیش تو و حق نداری بهش زنگ بزنی....اخر سرم با خواهرش گفتن طلاقت میدیم مهریتو میدیم...منم رفتم شکایت کردم از مادرو خواهرشوهرم .احضاریه هم خودم بردم دم درشون گفتم حالا بیایین طلاق بدین....3-4ساله راحتم دست از سرم برداشتن...ارامش دارم...و اخرین باری ک رنگ خونمو دیدن همون موقع تعیین تکلیف بود

نه از اول مریض بوده قایم کردن ازهمون ماه اول بادمادرش همه دکترارو رفتن ازمام قایم کردن تاداینکه قبل ماه رمضون به منوگفت و بردمش رویان اونجا تحت درمان بود فقط سه جلسه رفت نمیدونم بهش چی گفتن کلا بیخیال شد 

دوست نداریم ....

نه هیچی نگفت اونم اون وسط گیر کرده بود دیگه