فکر میکردم یه روزی دنیا رو تکون میدم حداقل رییس تشکیلاتی مثل مایکروسافت میشم سالها درس خوندم کتابای سیصد صفحه ای برنامه نویسی و ریاضی مهندسی و...مدرک گرفتم گفتن بیا برو تو مهد کودک بچه ها رو ببر جیش کنن ماهی ۳۰۰ تومن بگیر...
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
بادیدن عکسا رفتم به گذشته هایی که دوس داشتم زودترتموم بشه و بزرگ بشم نمیدونستم تواوج جوونیم همبازی کودکیامو ازدست میدم وداغدار میشم
نمیدونستم لبخند روی لبام قراره خشک بشه
ولی مرسی استارتر ازتاپیکت
میشه لطفا برای شادی روح پدرم،پدرشوهرم،خواهرزادم و پدرش یه صلوات مهمونم کنید؟❤..............................خدای من نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم در هیاهوی بازار … در خستگی هنگام نماز ! در وسوسه های نفس ام… نمیدانم…. اما ، گاهی تو را گم میکنم مثل کودکی که در بازار دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است…! بعد میبیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمیکند…! 💙💙💙💙💙💙درمانگر طب فشاری هستم،اصلاح مفاصل وماساژ پیشرفته سوالی داشتید درخدمتم 😊😊
چه خاطراتی زنده شد واقعا با بعضیاش اشک ریختم قلبم فشرده شد... بچه های الآن هرگز دوران جنگ و پس از جنگو کمبودو حتی با وجود تحریما حس نمیکنن... چقدرررررر کم توقع بودیم😔 چقد شاد بودیم😭
چه خاطراتی زنده شد واقعا با بعضیاش اشک ریختم قلبم فشرده شد... بچه های الآن هرگز دوران جنگ و پس از جن ...
واقعا همینطوره، توی همون تاریکی و وحشت آژیر قرمز همه با هم و کنار هم بودیم، کناربخاریهای علاالدین توی اون سرما و صفهای نفت، انتظار برای رسیدن ماشینهای کپسول گاز بوتان و پرسی و ....
من دهه هشتادم یعنی بنظرتون یه روزم مابه این روزاافسوس میخوریم مامانم وقتی تصاویرودیدگریه کرد😢
نسل شما رو نمیدونم، آخه اینقدر فاصله اونچه ما تجربه کردیم با اونچه شما در دوران مدرن میبینید زیاده، که نمیتونم حس کنم شما افسوس چه چیزی رو ممکنه بخورید، ما در اوج سختیها و کمبودهای کشور دوران خاصی رو تجربه کردیم و عجیب خاطره انگیز بود و دلتنگشون هستیم