سوتی های جلسه خواستگاری

بگووووو😀

شناسايي ميشم 😂خيلي ضايع بوده دراين حد😂

بچه ها من خاطره م ربطی به خواستگاری نداره آخه تو دانشگاه همکلاسی بودیم یه مدت کوتاه دوست بودیم واسه همین تو جلسه خواستگاری مشکلی پیش نیومد فقط خواهرم به جای شربت از اینا که با شکر قاطی میکنن رفته بود شربت غلیظ از اینا که خیلی شیرین هست و باید یکم از اون بریزی بقیه ش رو آب بریزی از اونا گرفته بود خلاصه مهمونا زیاد بود کم اومد 😂😂نزدیک بود آبرومون بره، ولی یه خاطره دارم از روز عقدم ،من بخاطر اینکه بچه آخر خانواده بودم و خواهر برادرهام هم فاصله سنیشون زیاد بوده باهام و  زود ازدواج کردن خیلی از عقدشون چیزی یادم نبود و یکمم سربه هوا هستم دقتم پایین هست بخاطر همین روز عقدم عاقد که بار سوم گفت وکیلم بلافاصه گفتم بله 😂😂اصلا نگفتم با اجازه بزرگترا و اینا بعد شوهرم خیلی کیف کرده بود که من سنت شکنی کردم بعد بهش گفتم بابا من گیج شدم یادم رفت وگرنه سنت شکنی در کار نبود 😂😂قیافه بابام مامانم😐😐قیافه دوستام  😑😑خلاصه خیلی خندیدم ولی از بابا مامان عذرخواهی کردم بعدش

چشمشون بدجوری گرفتت

مثل اینکه همه از پروفایلت خوسسون اومده اتفاقا خیلی خوشم اومد گفتم بر بچم برش دارم نه برپروفایلم ...الان دیدم تو امضات نوشتی کپی نکنین😂

وایی😂😂😂😂😂😂😂😂مردم از خنده😂😂😂😂حال خودتون او موقع فقط

وااای چه بد

چه حسی داشتی؟ مطمئنا خودم گریه م میگرفت

خواستگاری دختر خاله م بود عید بود خیلی شلوغ همه بودیم دخترخاله ام داماد وخوب ندید موقع ورود، بعدهمش میگفت خوب ندیدم چه شکلی بود.یهو داییم عصبانی اومد تواتاق گفت خجالت بکشین آبرومونوبردین جلو خانواده وداماد ودرسکوت کامل....داداش عروس که هفت سالشه باگوشی اومدوایساده جلودامادازش عکس گرفته بافلاش روشن بعد دوییده پیش شماکه نشون دخترخاله م بده بگه ببین داماد اینشکلیه خواستی ببینی😯واقعا هم میشد خندید هم گریه کرد جواب دخترخاله هم مثبت بود

😂😂😂😂😂😂

😂😂😂😂😂😂

عجب کثافتی بوده اشغال

از بعدظهر نشستم تموم ۶۰ صفحه رو خوندم...سه بارم گوشیمو زدم ب شارژ☺

اره جان خالش دیوانه روانی

واقعا ممنونم خودم کلی سرچ کردم پیدا نکردم از گوگل شما چطوری پیدا کردین؟اسم دختر اولم روژان اینو میخوام بذارم رونیتا اگه خدا بخواد

منم نوشتم اسم دختر رومیتا