ناراضیان از ازدواج

خدا حفطش کنه😊

مامانی من سوم راهنمایی ازدواج کرده دیپلمم گرفته

دیگه مشغول بچه شده نتونسته بره

ولی حافظ خوانی و شاهنامه خوانی و گلستان و بوستان رو  داره

اره اوضاع خیلی بد شده منم درآمد همسرم خب بد نیست ولی الان با توجه به گرونی ها افتضاح 

متاسفانه خواه و ناخواه رو زندگی مشترک هم تاثیر می ذاره 

پشیمون ک چ عرررض کنم اینه ســـــــگ دلم مرگگگگ میخواد ن زندگییییی بهترین چیزی  خدا میتونه بهم بده مرگه مرگههههه

همین دیپلم هم که گرفته خودش عالیه 

[QUOTE=110123618]چه مشکلاتی؟[/QUOTE

شوهر من از وقتی نوجوان شده کار میکرده خرج خانوادش میکرده یعنی بانک خانوادش شوهر منه تا پول میخان میان پیشش بخدا ساعت 1شب تو عقد بودیم اومدن گرفتن .

از زندگیمون میزد میداد بهشون بخدا یه سری 20میلیون داد به داداشش دیگه نداد وقتی حامله بودم انقدر دستمون خالی بود یادم نمیره .یه جور وضیفه میدونستن ازش خدا ازشون نگذره  یکی دوبار به خاهرش رو انداخت باکمال پرویی گفت نمیدم گفت وردار شوهرمو یه تومن از برادرشوهرم 2 یا3روز دستم بود بقران 10بار گفت زنش ...باپول شوهرم زندگی میکردن خودشونو میگرفتن منم حرص میخوردم همش بحث داشتیم الان فهمیده شناخته میدونه اشتباه میکرده ...حالا شوهرمن شده بده میگن خودشو میگیره پور ادعاشده ...منم گفتم آره بایدم بگید حالا زرنگ شده چون باج نمیده 

چه کاری بود خودمونو انداختیم وسط هزار جور دغدغه و مسئولیت دوست بودیم حالشو میبردیم مرض داشتیمممم 

عزیزم ما هم از این بحثا زیاد داریم...😅 

هم سر منم توقع داره خیلی به خانواده‌اش احترام بذارم حتی در مقابل بی احترامی ها و توهین های اونا سکوت کنم 

اگر اونا کاری نکردم من باز محبت کنم

وقتی به خودش گلایه کنم گاهی کارمون به دعوا می کشه وگرنه کا نمی گفتم خیلی اذیت شدم به خاطرشون

ولی خب باز به میل همسرم تا الان احترام گذاشتم و هیچی نگفتم اونم هوام داره تا حد امکان ( تا همسرم باشه خانواده اش الان جرات ندارند چیزی بگن ولی یه لحظه چشمش دور ببینندا😅)

چه میشه کرد هیچوقت خانواده اشون که به زن ترجیح نمیدن

ولی می دونی خوبیش این دروغا اونا باور نمی کنه پشتم اجازه نمیده مثل اوایل حرف بزنند چون دیده از ته وجودم به خاطر اون هیچی نمی گم  

من که هنوز هیچ توجیهی واسه ازدواج کردنمون پیدا نکردم با همسرم مشکلی ندارمااااا با ذات ازدواج مشکل دارم