2733
2734
عنوان

قضاوت با شما...

| مشاهده متن کامل بحث + 397 بازدید | 34 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

اخ اخ گفتی یادم به زمانی افتاد که خودم ازدواج نکرده بودم تا دلت بخواد از این رفتارا دیدن مادر پسره منو بوسید و به بابام گفت که دامادتونم خیلی خجالتیند یعنی پسر خودش بعدم رفتند به امید خدا کلا به خواستگار دل نبند

شاید دارن تحقیق میکنن راجع ب شما بعضیا خیلی حساسن منم یه خواستگارداشتم اومدن ودیدن ورفتن هیچی هم نگفتن تااینکه بعد ۱۵روز دوباره باگل و شیرینی اومدن گفتن ماداشتیم ازمحله قبلیتون و دانشگاهه دخترتون وحتی دبیرستانم تحقیق میکردیم

چیزی که کاملا واضحه و درسته انجام دادنش اینکه اصلا شما نباید پیگیری کنی و پیام و زنگ ووو...هیچی هیچی نه خودش نه جد و ابادش !!یعنی چی هیچی نشده خودتونو دعوت کردین برین خونشون! واقعا این رفتارا درست نیست و باعث میشه پسره اقب نشینی کنه! پسرا دنبال اینن یکیو به سختی بدست بیارن بعد انوقت شما خودتون پیشنهاد دادین برین خونشون؟😐😐

از این حرکت بدم میاد منم ی خاستگار داشتم ازشبش ک رفتن تا10 روز فک کنم زنگ نزدن بعدش زنگ زدن ب واسطمون منم گفتم نه...بعد این مدت...واقعا بهم برخورده بود ...پسره انگار گفت کار براش پیش اومده و پسندیده...ی تلفن میتونست بزنه حد اقل

 او دنیا نزدیکه عامو.....قیامت نزدیکتر.....
2740
چیزی که کاملا واضحه و درسته انجام دادنش اینکه اصلا شما نباید پیگیری کنی و پیام و زنگ ووو...هیچی هیچی ...

قرار بود این دفعه ما بریم خونشون،اول کار خود مادر پسره گفت

چرا انقدر پیگیری میکنی؟ نمیخوان دیگه اما روشون نمیشه بگن

زن بودن‌ خیلی‌ قشنگه‌! چیزیه‌ که‌ یه‌ شجاعت تموم‌ نشدنی‌ می‌خواد! یه‌ جنگ که‌ پایان‌ نداره‌! خیلی‌ باید بجنگی‌ تابتونی‌ بگی‌ وقتی‌ حوا سیب ممنوعه‌ رو چید گناه به‌ وجود نیومد، اون‌ روز یه‌ قدرت باشکوه‌ متولد شد  که‌ بهش نافرمانی‌ می‌گن‌!

چرا انقد پیگیری میکنی ؟

انگار میخوای بگی تو و خدا بیاید منو بگیرید .

اصلا دیگه نه پیام بده نه کسی رو واسطه کن 

 خودتو ضایع نکن .

برا من که هسمرم چهار پنج بار اومدن و صحبت کردن و قرار شد برا مهریه حرف بزنیم که دیگه خبری ازشون نشد. بعد یه هفته مامانم زنگ زد که ببینه قضیه چیه ؟

مادرشوهرم گفت افتادم پام شکسته تو گچه . ببخشید که چون درگیر دکتر و برو بیا شدم تماس هم نگرفتم . 

بعد به اصرار من رفتیم مثلا عیادت .ولی با دو تا بزرگتر رفتیم و صحبت مهریه کردیم .

با اینکه الان همسرمه از خودش و خانواده ش راضی هستم ولی پشیمونم چرا من گفتم بریم و چرا خانواده م قبول کردن ؟

کاش صبر میکردیم تا خودشون زنگ بزنن . آدم اجر و قربش بیشتره اینجوری 

تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد *** زندگی درد بزرگیست که درمان دارد
شاید دارن تحقیق میکنن راجع ب شما بعضیا خیلی حساسن منم یه خواستگارداشتم اومدن ودیدن ورفتن هیچی هم نگف ...

چه پیگیزبه دبیرستان دیگ چیکاردارن 😣ازاونابودن موروازماست میکشن بیرون 

یادبابام افتادم رفته بودتحقیق شوهرم

تویادداشتاش دیدم نوشته دوبرادرویک خواهردارد😑😑😑😑

گفتم بابااینوک همه میدونستیم این جیه پرسیدی 

اخه شوهرم مادرش بامادرم دخترخاله س😑

وخدایی که بشدت کافیست

خیلی پیگیری میکنی نکن این کارو اگه بخوان خودشون تو هر شرایطی ی خبر بهت میدن 

تقصير شما بود كه زن ها آن قدر عوض شدند.وقتی شما مردها شروع کردید به گرفتن احساس امنیت، زن ها عوض شدند. آن قدر که امنیت را در پولِ شما دیدند، آن قدر که ترس از دوست داشته نشدن را با جراحی پلاستیك تاخت زدند، و ترس از تنها نشدن را با بچه دار شدن، و و و... عشق ورزیدن و عاشق کردن هنر مردانه ای ست؛ وقتی زن ها شروع می کنند به ناز خریدن و ناز کشیدن، تعادل دنیا به هم می خورد
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز