سلام عزیزم
کار خوبی کردی.
راستش اره
منو همسرم ۶ سال پیش باهم اشنا شدیم والبته قصد جدی نداشتیم و فقط دوست بودیم اما با رابطه عاطفی خیلی عمیق
اما بعد از چند ماه به دلیل اینکه همسرم میگفت من امادگی ندارم و نمیتونم اینده تو رو خراب کنم، خیلی ناگهانی گذاشت رفت
من روزای سختی رو گذروندم و دنبال چیزی بودم که ارامش بده بهم. مدام شبا گریه می کردم و نماز می خوندم و با خدا حرف می زدم
ولی سراغ شوهرم نرفتم، راه ارتباطیمون بسته بود اما یه راه وجود داشت ولی من نرفتم پی اش
خلاصه یه روز داداشم یه کتاب بهم معرفی کرد و گفت اینو بخون برای حال خوب خیلی خوبه
کتابش درباره شکرگذاری بود و انرژی مثبت و ۳۰ روز تمرین داشت که توی این سی روز باید هر روز شکرگذاری میکردم و خواسته هام رو می نوشتم و می گفتم و حس خوب میداشتم
برگشتن شوهرم برام محال به نظر می رسید چون بارها بهم گفته بود که نمیتونه باهام باشه اما ناامید نبودنم و ته دلم امید داشتم
دو ماه گذشت تا اینکه یه شب در کمال ناباوری شمارشو دیدم...
در کل رابطه ما همیشه خیلی عاشقانه بود
الانم هست
البته خیلی بالا و پایین داشته تا الان ولی خیلی راضی ام خدارو شکر