مادرشوهرم از ی بچه خیلیییی تعریف میکرد وهمش اون و با بچه من مقایسه میکرد چند باری این و گفت.. منم ی بار بهش گفتم بچه ایی که بعد اینهمه سال با این همه خرج میلیونی به دنیا اومده که دیگه پز نداره. دیگه از اونروز حرف اون بچه رو نزد.. ولی بعدش خودم عذاب وجدان داشتم از حرفم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
وقتی پدرشوهزم تف کرد تو صورت مادرم منم دسته طی مستقیم کردم تو سوراخ نشیمنکاهیش از رد شلوار مثلا برا ...
خخخ چه کاری کردی دختر
من قوی ام چون ضعف های خودم رامی دانم ،من شجاعم چون اموخته ام وهم رااز واقعیت تشخیص دهم ،عاقلم چون ازاشتباهاتم درس می گیرم ،و...می توانم بخندم چون باغصه اشنا شده ام .
من وقتی جواب نمیدم دلم خنک میشه چون از شر جلوگیری میکنم.از غیبت جلوگیری میکنم.یادم که میفته بابای جوونم از این دنیا رفته و منم یه روز باید برم واسه چی انقدر حرص بزنم جواب بقیه رو بدم....دلم میخواد مثله بابام اروم باشم.