ممنون از دلداریتون توانشو ندارم با جنس مخالف ارتباط داشته باشم خدارا شکر از لحاظ مالی مشکلی ندارم وکار برای ازدواج ولی بیماری قند دارم که برام مهم نیست اصلا باهاش کنار اومدم
طرف از من ۶ سال بزرگتره اصلا فکرشم وحشتناکه
ولی تصمیمو گرفتم دارم میرم سپاه قدس استخدام شم بعدم از ایران میرم سمت سوریه یا عراق البته با پارتی دامادمون که پاسدار سپاه هستند شاید دیگه برنگشتم
نه تابلو بازی در نیار که
اولش بگو سلام بعد بگو میدونم کارم اشتباهه و این حرفا ولی دیگه طاقت نیاوردم من خیلی به شما فکر میکنم خیلی برام با ارزشی
نگو دوستش داری بگو برام مهمی خیلی با ارزشی عکساتو همش میبینمو ازین حرفا مستقیما نگو عاشقت شدم و دوستت دارم بعدش ببین عکس العملش چیه
ولی من همینکارو کردم به طرفم اینطوری گفتم بخدا انقد اصرار کرد که بدونه ها
منم اولش فک میکردم میخواد بگه اوکی مرسی خدافظ ولی گفت حرفات برام با ارزشه میخوام بدونم برا کی انقد مهمم حتی سعی میکرد منو قانع کنه که هیچ ایرادی نداره که یه دختر یه پسرو دوس داشته باشه بهمم اطمینان داد که اگه من بگم شاید همه چی تغییر کنه
سعی کن تو یه کنفراسی جای جلو بوفه ای. سلف یا جای باهاش برخورد کنی حرفی یا خیلی متین چیزی بپرسی اونقد سرسنگین برخورد کن جذبت شه با حیا با دخترام زیاد تو حیاط بگو بخند نکن اینجور اقایون دختری ک نیشش تو جایی عمومی بازه رو رد میشن از کنارش مگه تو صد مورد یه موردش بگیره
نترس هنوز زوده مامانش دس ب کار شه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
