من ساعت ۱۲ حالم خوب نبود لرز داشتم و حالت تهوع خابیدم نیم ساعت پیش بلند شدم هی چشمام و بزور بستم دیدم نمیشه شوهرم و بلند کردم بره اونور رفتم هرچی تو معدم بود گلاب ب روتون بالا اوردم الانم میترسم بخابم باز با حالت تهوع پاشم نمیدونم چرا اینطوری شدم 😭
از صبح در گير كار بودم بدنم خستسا ولى ذهنمو دوست دارم كمى بهش موضوعات ديگه بدم فكر كنه بعد بخوابم
🙈
من و خداسوار یک قایق 2 نفره شدیم...
من اشتباه کردم جلو نشستم و خدا عقب...
سکان زیر پاى من بود و سر دوراهی ها دلهره میگرفتم... تا اینکه جایمان را عوض کردیم...
حالا آرام شدم و هر وقت از او میپرسم که:
کجا میرویم ؟؟؟؟
بر میگردد و با لبخند میگوید: تو فقط پارو بزن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.