وا با این همه توهین خانوادت چجوری راضی شدن عروسش بشی ؟
مگه میشه همچین چیزی
خدا مادرت رو حفظ کنه معلومه دوستش داری که امضات هم هست، اما بدون بهترین مادر دنیا رو هم داشته باشی وقتی زن و بچه دار بشی باید بدونی مسعولیت اولت، الویت اولت زن و بچه ان، ان شا الله که مرد خوبی باشی یه زن رو خوشبخت کنی
والا من بچم ۸ماهش داره تموم میشه تازه امشب برگشته میگه اخه تو غذارومیزاری جلو دست بچه ک خودش بخوره خوب بچه ک بلد نیست این فرمایشش بخاطر دوتاعکس ک همسرم فرستاده بود گفت.میخوام یاد بگیره گهگاهی بعد غذا دادنش میاداونم میاد طرف سفره ما منم براش میزارم ک باهاش بازی کنه فکرکرده من عقلم نمیرسه یکی نیست بگه اخه ادم فهمیده یعنی من از ۶ماه تاالان ک بچه غذامیخوده گذاشتم جلودست بچه ک خودش بخوره
شبش شوهرم پیام داد و خیلی ازم معذرت خواست و فرصت خواست ولی من میگفتم نه و ولی بازم کاری کرد کوتاه اومدم..دیگه بابامم مخالف شده بود و میگفت حق ندارن بیان دیگه بیان میندازمشون بیرون..این وسط از معارفه تا خواستگاری 1 سال گذشته بود بازم 1 سالی گذشت و مادره موافقت نمیکرد و پسرش التماسش میکرد..1 سال به من زنگ میزدن خودشو دخترش فقط توهین میکردن من هی با پسرش کات میکردم میگفتم به صلاح نیست بازم میگفت نه راضیشون میکنم تا اینکه 17 دی ماه سال 95 بود گفتن میخوان بیان و بابام راضی نبود میگفت به تو هم زنگ زدن بگو من میخوام دانشگاهمو تموم کنم خودت بگو نیان منم وم نمیشد به بابام بگم میخوامش داییمو شوهر خواهمو داداشامو فرستاده بودم بابامو راضی کنن فایده نداشت میگفت این زنه بچمو بدبخت میکنه..آخرش شوهرم خودش صبح خواستگاری اومد خونمون باهاش حرف زد و راضی کرد بابامو که بیاد و شب شد و اومدن..اون شب خوب پیش رفت ولی بازم اون بین تیکه هایی انداخت و خلاصه که نامزد کردیم
رفتار مادر شوهرت فوق العاده زشت بوده و بی ادبی و بدجنسی رو ب اوج رسونده اما کوتاه اومدن و صمیمیت شما ب رفتاراش دامن زده و اوضاع رو بدتر کرده عزیزم.خوب بود ی کم خودت می گرفتی
البته من و خیلی از عروسا همین مشکل رو داریم و تا آخر تاوان میدیم
