امشب سالگرد مادربزرگ نامزدم بود همه شون جمع بودن تقریبا عمو ها و عمه و اینا من رفتم پیش مرد هاشون سلام کنم قبل اینکه به پدربزرگش دست بدم به عمو بزرگش که اولین بارم بود دیدمش دست دادم بعدا یادم اومد چیکار کردم 😫
سوتی نیست، سوتی اینه؛ 👇 برادر شوهرم یه مغازه زده بود ولی مشتری زیاد نداشت و کم رونق بود. ...
😆😆😆😆 عااالی بود
من عاشق این سایتم😍 از تولد بچه اولم تا حالا هر وقت سوالی داشتم این سایت مثل یه خواهر و یه مادر برام بوده🥲❤ اگه قبلا منو زدین یا بهم بی احترامی کردین بگین محلتون ندم 🤭 آخه ممکنه یادم بره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.