من خواب بودم میخواست بره سرکار
دیسب از دستش ناراجت شده بودم سر پول
زودتر ازش اومدم تو تخت خوابیدم
اول صبحی صدام میکنه میگه کیفم کجاست پاشدم از کمد دادمش بهش
بعدش میگه شلوارکم کجاست منم گفتم نمیدونم لابد تو کشوته ندیدمش
بدون خداحافظی درو کوبید و رفت
بهش پیام دادم میگم چته میگه نباید لباسا رو میشستی که من شلوارکمو بردارم
حالا خدا شاهده دیشب و پریشب خانوادش مهمونم بودن بعدشم اصلا نمیدونستم که شلوارکش تو سبد لباساس
کلی سرم غر زد منم داد زدم و دستامو کوبیدم به دیوار
بهش میگم من از دستت دلخور بودم
میگه من هیچ کار بدی نکردم دیشب