راستش با خودم عهد کرده بودم که اگه حاجت روا شدم بیام و کارهایی رو که کردم اینجا بیان کنم تا ان شا الله هر کسی هر حاجتی از خدا داره بهش برسه .
مشکلی که برای من پیش اومد تقریبا از 20 شهریور شروع شد که واقعا هر کاری کردم درست نشد باور کنین مشکلم بسیار حاد بودش ولی خوب واقعا علاقه ای ندارم بیانش کنم فقط اینو بدونین با نا امیدی به این در و اون در زدم و مطابق انتظارم مشکلم قابل حل نبود. به قدری نا امید بودم که کاملا زندگیم بهم ریخته بود و به معنای واقعی کلمه هیچ انگیزه ای برام وجود نداشت. هر کاری کردم به در بسته خوردم. روزی نبود که اشک نریزم خودتون میدونین وقتی یه مرد گریه میکنه قطعا وضعیت خیلی بغرنجه.
خلاصه دیگه نا امید کامل بودم و به ی مرده متحرک تبدیل شده بودم و مشکلم هم هر روز بدتر میشد تا اینکه خواهر کوچیکم که وضع روحیم رو دید. بهم پیشنهاد داد که چله زیارت عاشورا آیت الله حق شناس رو بگیرم. باور کنین یک درصدم امید نداشتم. از فردای اون روز شروع کردم به چله ی عاشورا به روشی که آیت الله حق شناس گفته بودن. به خودم میگفتم تو که آدم گناهکاری هستی قطعا از این را هم جواب نمیگیری خیلی نا امید بودم البته بگم من به حضرت ابوالفضل (ع) توسل کردم و هر روز زیارت رو میخوندم تا اینکه دقیقا در شب شهادت آقا امام رضا (ع) یعنی روز 26 ام چله ام حاجتم رو از خدا در کمال ناباوری گرفتم.
به خدا نمیدونین چقدر خوشحال بودم تا صبحش خوابم نبرد انصافا اصلا امید چندانی به حل مشکلم نداشتم اما زیارت رو میخوندم و مدام از حضرات معصومین میخواستم که واسطه بشن پیش حضرت عباس و از ایشون بخوان تا خواسته من رو از خدا بگیره. الحمد الله با این که بنده رو سیاه خدا بودم اما آقا ابوالفضل العباس نا امیدم نکرد و حاجتم رو از خدا گرفت.