امروز صبح بهش گفتم ب چ حقی جلو مامانم هی میگه بریم بخوابیم.میگه برو بابا دیوونه.دیگه ب خاطر اینکه حلو بچم دعوا نشه ناهار پسرمو گذاشتم رفتم بهشت زهرا سر خاک بابام 5 اوندم.شام پسرمو گذاشتم ی ساعت باهاش بازی کردن دیدم رفته تو اتاق درو بسته من نبینه دوباره رفتم بیرون خونه خواهرم 11 اوندم میبینم خوابه حتی زنگ نمیزنه ببینه من کجااام.اصلا مجسمه غیرت و شعور باید بسازن از روش