اگه حوصلتون سر نمیره می خوام خیلی کامل و با جزئیات براتون تعریف می کنم
سال 87 بود که منو بابایی تصمیم گرفتیم که یه فرشته رو به خونمون دعوت بکنیم خیلی اتفاقی با یه بار رابطه دو هفته بعدش بی بی چکم مثبت شد انقدر خوشحال بودم که تو زمین و آسمون بند نبودم طبق محاسبه ای که دکتر کرده بود ۸/۸/ ۸۸ بچه به دنیا می اومد اما دقیقاً 6هفته بعد از اینکه متوجه شدیم من باردارم تو سونوگرافی قلب بچه دیده نشد و به من گفتند که این بچه یا خودش سقط میشه یا اینکه باید سقطش کنی اینقدرگریه کردم که خدا میدونه ولی خوب قسمت نبود که بچه به دنیا بیاد تقریباً اواسط فروردین بود که من درهام شروع شد و به لکه بینی افتادم و دوسه روز بعد یعنی 21 فروردین با یه درد فوق وحشتناک اون طفل معصوم رو تو خونه دفع کردم
از اون جایی که خدا میخواست نیازی هم به کورتاژ نشود و کاملاً بچه دفع شده بود
خدا میدونه که چقدر حالم خراب بود چقدر داغون شده بودم ولی همسرم مدام بهم امید و دلداری میداد و می گفت ما همش 23 سال و چندماهمون هست و هنوز خیلی فرصت داریم و شک نکن که یه خیری تو این داستان بوده....
خلاصه بعد از چند روز دوباره رفتم دکتر که دکتر بهم گفت که با توجه به اینکه تو خیلی چاق هستی (اون موقع 100 کیلو بودم)😢😢 بهتره که بری اول خودتو لاغر کنی یک سال بعد بیا اینجا من تازه شروع کنم تو را درمان کنم چون تو نازایی داری.....
من گفتم خانم دکتر من اگه نازا بودم که با اقدام اول بچه دار نمیشدم که منو مسخره کرد و خلاصه از مطب با بی احترامی یه جورایی بیرونم کرد
وقتی اومدم بیرون خیلی دلم شکسته بود اعصاب و روانم به هم ریخته بود سالها بود که رژیم میگرفتم و تلاش میکردم تا ۱۵ کیلو لاغر میشدم به محض اینکه رژیم رو ول میکردم دوباره ۲۰ کیلو ۳۰ کیلو چاق میشدم
با خودم گفتم اگه بخوام به امید لاغری بمونم صد سال دیگه بچه دار نمیشم اومدم خونه به مامانم گفتم مامانم گفت بیا بریم پیش دکتر خودم که شماها را پیشش به دنیا آوردم دکتر خیلی چیره دست و ماهری هست و دستش سبکه و سید هم هست و سن بالایی هم داره وقتی رفتم پیشش همین نشستم شروع کردم گریه کردن خندید و گفت با این روحیه عمرا بچه دار نمیشی گفتم اون دکتر به من این جوری گفته.... گفت برای خودش گفته من الان بهت میگم شما سه ماه صبر کن سه بار پریود شدی تمام شد ماه سوم اقدام کن و شک نکن که بچه دار میشی
با این حرفش چه آرامشی به من داد اومدم خونه و تمام تلاشم رو کردم که روحیه خودم بسازم و یه خورده به خودم برسم...