چند روز پیش عمه م فوت کرد
یکی از دخترای عمه م که ۳۰ سالشه و یه بچه هم داره با این حال
خیلی به من و داداشام حسودیش میشه نمی دونم چرا
ما هیچ بدی بهشون نکردیم کلا بدذاتن
دختر اون یکی عمه م ناراحت شده اومد بهمون گفت
الان که عمه م مرده دختر عمه م که ۳۰ سالشه همش دعا می کنه بابای منم بمیره تا من و داداشامم یتیم بشیم
میگه من خدا رو قبول ندارم اگر بچه های دایی علی( بابای من)
یتیم نشن
می گفته یا اباالفضل من تو رو به ابالفضلی قبول ندارم اگر بچه های دایی علی مثل ما یتیم نشن
حالا ته تغاری عمه م که فوت شده ۲۰ سالشه همه ی بچه هاش بزرگن
من خودم ۱۸ سالمه داداش کوچولوم تازه کلاس اوله
دائما داره دعا می کنه ما هم یتیم بشیم
نکنه خدایی نکرده بابام طوریش بشه
مثل ابر بهار اشک می ریزه میگه خدایا چرا ما رو یتیم کردی
چرا بچه های دایی علی یتیم نشدن
خدایا من تو رو به خدایی قبول ندارم اگر دایی علی رو هم نبری بچه هاش مثل ما یتیم نشن😐
اینا رو دختر اون یکی عمه م اومد گفت چند نفر دیگه هم که شنیدن اومدن بهمون گفتن