چند بار تایپ کردم دکمه بک رو زدم همش پرید 🤦😂
عزیزم سوال خودت رو از خودت میپرسم
من بعنوان یک زن چرا باید هم بیرون از خونه کار کنم و حقوقم رو صرف زندگی کنم
بعد هم عصر برگردم خونه و بازم کارای خونه رو انجام بدم و غذا بپزم یکی دیگه (شوهر ) بخوره ؟
اگر بخواهیم اینطوری فکر کنیم همه باید برن تنها کار کنن و تنها زندگی کنن
قبلا ها همه زنها خانه دار بودن و همه مردها شاغل ، بنابراین زن وظیفه داشت کارای خونه رو بکنه که از لحاظ اقتصادی به خانواده کمک کنه
الان علاوه بر اون سیستم ، یه سیستم دیگه اضافه شده شکل کمک بعضی زنها فرق کرده
به این صورت که اونها هم مثل مردها بیرون از خونه کار میکنن و حقوق دریافت میکنن، و اون حقوق رو صرف زندگی میکنن
پس خیلی منطقی و نزدیک به ذهن هست که کارای خونه رو هم تقسیم کنن و هردو تو انجامش سهیم باشن (مقدارش برمیگرده به اینکه چقدر توی خونه هستن)
نمیدونم چرا اینقدر پذیرش این قضیه عجیبه ، اگر کارای خونه رو صرفا کارای خونه ببینیم ، و نه «کارای زن» فکر کنم درکش راحتتر باشه که هر آدم بالغ و سالمی که توی این خونه زندگی میکنه باید گوشه ای از این کارو بگیره (بسته به اینکه چقدر خونه است و چقدر بیرون از خونه)
زن غذا بپزه ، مرد ظرف بشوره ، زن لباس بشوره و اتو کنه ، مرد جاروبرقی بکشه
خیلی ساده است
حالا یه قضیه ای پیش میاد ، اینکه گاهی زنان ازدواج کردن ولی هنوز شاغل نشدن و پول درنمیارن و درس میخونن .
این درس خواندن اغلب قدر همون کار کردن ، وقت گیر و خسته کننده است و اتفاقا غیرقابل انعطاف
چون میشه کمتر کار کرد ، ولی نمیشه کلاس رو کم کرد (رشته خود من نمیشه چون اصلا ما انتخاب واحد نداریم اجباری برامون برمیدارن)
اینه که قبل از ازدواج خانوم شرط میکنه من خواهان اینم که درس بخونم ، همکاری میکنی ؟ مرد هم میگه بله چندسال تحمل میکنیم تا شما شاغل بشی اینجاست که درک دوطرفه نمود پیدا میکنه...