ممنون میشم با دقت بخونید و نظر بدید نظراتتون برام خیلی مهمه
ما ۱۵ ساله ازدواج کردیم ، همسرم خیلی دوستم داره ، البته از اولم من خیلی ازش خوشم نمیومد ، کارای خونه رو میکنه و وضع مالیشم خوبه خدا رو شکر ،
از اول که اومد خواستگاری گفتم نه و برو بیا تا بله رو گرفت ،
۶ سال بعد از ازدواج فهمیدم که عضو جنسی ش کوچیکه ( معمولی ۶ سانت و نعوذ ۹.۵ سانت ) راستش از نظر بدنی هم یه اهل ورزش و اینا نیست ، من هم اهل ورزش بودم و هیکل برام مهم نی ، راستش دیدم پسر خوبیه و خانواده ش خوبن و دوستم داره به اصرار ازدواج کردم باهاش ،
بعد از ایرادای ظاهری که شاید از دید خیلی ها ایراد نباشه ( مثل یه کم قوزش ، دستش که بلنده و یه سری مسایل کوچیک دیگه ، ) ۶ سال بعد ازدواج فهمیدم که مث که آلت بقیه بزرگتره ولی باز کنار اومد به خاطر خوبی هاش ،
ضمنا ما هم دانشگاهی بودیم و هر دو مهندسیم ، خلاصه گذشت و درگیر کار بودیم که دیدیم شد ۱۳ سال ، تصمیم گرفتیم بچه دار شیم
فهمیدم که مشکل داره یعنی تعداد اسپرمهاش کمه و مشکل داریم و بچه دار نمیشیم به این راحتی ، خلاصه دعواها شروع شد منم که عصبانی میشم همه چی میگم از کوچیک بودن آلتش و بقیه ایراداش رو هی میگفتم بهش و بهش میگفتم تو مرد نیستی اونطور که باید باشی و ایده آل من نیستی و اینها
دو سال گذشت یه بار آی وی اف کردیم و منفی شد ، دیگه بهش گفتم جدا شیم ( آخه من همینجوری هم خیلی حال نمیکنم باهاش ولی هیچ زن عاقلی هم یه خر عاشق رو از دست نمیده ) خلاصه قرار شد چون سه تا جنین مونده بود اونها رو هم منتقل کنیم و اگه نشد جدا شیم ،
حالا این وسط مهاجرتمونم بود که متاسفانه پرونده مون به هم وصل بود ولی قرار شد جدا شیم ، راستش تو این دو سال که بچه خواستیم و نشد هر روز بدتر شد زندگیمون تا این اواخر که فرقی با جهنم نداشت برامون ، من فکر میکردم چون بچه میخواستم و نشده اینقدر ازش بدم اومده و جهنم شده زندگی
خلاصه جواب آی وی اف مثبت شد و خدا بهم یه پسر داد الان ۵ ماهمه و باردارم (شاکرم به خاطر محبتش )
اما مشکل اینه که همچنان متنفرم ازش و همه اش تو فکر رفتنم اینقدر که شبها بیرون میخوابه ، البته ناگفته نماند که مهاجرتم کردیم تو این اثنا و فشار اونم هست ، اینقدر بدم میاد ازش که راستش الان بگن مرده ناراحت نمیشم اما اون بیچاره دوستم داره
از نظر شرایط اجتماعی باهوشه و پول میتونه در بیاره و کارای خونه رو هم میکنه اگه باهاش خوب باشم ، اما چه کنم که هرچی تلاش میکنم نمیتونم دوستش داشته باشم
نمیفهمم واقعا چه باید کرد ؟ بعضی وقتها میگم خیلی اشتباه کردم نباید بچه میاوردم اما باز میگم فک کردم بچه دار شم حل میشه اما نمیشه ،
کمکم کنید راهنمایی ای اگه میتونید؟ بیچاره مردونگی ش کلا زیر سوال رفته برام ، احساس کنه رو دارم بهش
اینم بگم که میل جنسی ش متوسطه نمیشه گفت نه کمه نه زیاد اما کلا مشکلات جسمی ش زیاده ، خدا کمکم کنه بتونم تحمل کنم و استرس به این بچه تو شیکمم ندم
ممنون از همه گی که وقت گذاشتین و خوندین