ولی خداییش نه اون نه من هیچکدوم هیچوقت بخاطر پول به همدیگه غر نزدیم یا دلمون از هم سرد نشد
چه روزایی تو سرما و برف تو خیابونا راه میرفتیمو یا پناه میبردیم به پاساژا که گرم شیم ولی کنار هم بودنمون انقدر ارزش داشت واسمون که عین خیالمون نباشه
هیچوقت حساب جدا یا پول جدا نداشتیم
هیچ چیزمون شخصی نبود
همه چیزمون مشترک بود
حتی تمام خصوصیات اخلاقیمون شبیه هم بود و شبیه هم شده بود
جفتمون پر انرژی و شاد و خنده رو بودیم
یادمه جفتمون این عقیدرو داشتیم به قدری ما غرق در همدیگه شدیم که وقتی باهم میریم بیرون فکر نمیکنیم با کسی رفتیم بیرون
فکر میکنیم که با خودمون اومدیم بیرون
واقعا میشد گفت یه روح بودیم تو 2تا بدن