بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
از این به بعدتوهم باهاش همینطوری باش دیگم ازش چیزی نخواه
اره از این به بعد میدونم چیکار کنم ب. میدونی من خیلی بی سر زبونم اینام فهمیدن کارشونو میندازن گردن من . مثلا نشستیم داریم ب بچه ها صبحونه میدیم ( مربی مهدم ) ایفون ک زنگ میخوره والدین میام بچه هاشونو تحویل مهد میدن مثلا سه تا مربی نشستیم با سیاست و مهربونی دایم از من میخام برم ایفون و باز کنم و از این کارای جزیی .. بچه ها اینجور مواقع چطوری با سیاست درخواستشونو رد کنم؟
این کارا جزیی هستش اما خب غیر مستقیم مث دستور میمونه دیگه .. خیلی بده . کاراشون میندازن گردن همدیگه .. دستشویی بردن بچه ها، صبحونه دادن ، مثلا مربی میره اول صبح تو کلاس خالی دراز میکشه بچه هاش همش اینور اونور فضولی مدیر هم میگه مسولیت و اتفاقی برا هر کدوم از بچه ها بیفته با همتونه نه فقط مربی خودش
اینا مسایل جزییه ولی خیلی اعصابمو خورد کرد میتونست بگه اره دارم لازم دارم فلان و اینا منکه بزور ازش نخواسته بودم ک دروغ گفت، حالا همیشه با هم میریم بیرون کافه و اینا خیلی صمیمی برخورد میکنه ولی تو کار خیلی بد جنس بازی در میاره