وای الان یادم اومد😂😂😂😂
پدرشوهرم چند روز خونمون بود
صب رفت بیرون شوهرمم رفت سرکار گفتم تاکسی نیس با خیال راحت برم حموم
هیچ لباسم با خودم نبردم لباسامو دراوردم یه حوله کوچیک بردم و رفتم حموم وسط حموم کردنم حس کردم صدا میاد دقیقا داشتم شامپو میزدم صدا پدرشوهرم اومد نشست تو حال منم تو حموم بدون هیچ لباسی😐😐😐حمومم بعد اشپزخونه هس یعنی باید از حال رد میشدم که برم تو اتاق منو میگی هی به خودش فوش میدادم
تا صداش زدم گفتم لباسام خیس شده تو حموم برو تو اتاق درم ببند تا من رد شم😂😂😂😂😂منم جیم شدم تو اتاق لباس پوشیدم 😂😂😂😂😂