بنده خدا واسه خورد و خوراک حرفی نمیزنه خدایش همیشه توی زندگیم از لحاظ خورد و خوراک بهترین ها بوده،بازم مال من خوبه ولی برای خودش اصلا هیچی نمیگیره ،لباس من باشم زورش کنم بگیره،میگه دارم میپوشم،یا مثلا گوشیش الان با ذغال سنگ کار میکنه میگم تورو خدا گوشی بگیر برای خودتت این هنگه،میگه ولش کن کارم رو راه میندازه،
من خودم اون اوایل خیلی لذیت میشدم خیلی ریخت و پاش های زیادی داشت برای خانواده اش منم با مشاور اون موقع هادر تماس بودم قرار شد که جلو این خرج ها گرفته بشه ،مشاوره گفت بندازش توی قسط،منم دیدم چی بهتر او قسط وام مسکن،رفتم دنبال خونه و با دربه دری خونه گرفتم گفتم حالا قسطش رو بده،یخورده از ریخت و پاشاش کم شد
ولی میگم چه میشه کرد،مثلا الان مادرشوهرم و پدرشوهرم میان میگن اههههههههه کربلا دلمون میخواد،شوهرم تو فکرشه اونا رو بفرسته،ولی من بهش هم میگفتم ،اگر یه کربلا خالی بود بازم ادم جور میکرد بفرسته ولی بابای تو خرج داره،(پدرشوهرم عشقه خریده،همش میخواد بره کربلا برای بازارش میخواد بره،من مطمعنم مکه رفته بود میگفت رفتم زیارت کردم یه بار بعد رفتم بازارها رو گشتم☹)بعد یه طوری اند که مهمون زیاد دارن حتما باید ۲۰۰ نفر شام بدن،کلا فکر کنم ۲۰ میلیون هزینه اش میشه،به شوهرم میگم حق بچه منه،حق خود منه که توی خونه یه خواب طبقه چهارم بدون اسانسور دادم با خواهرت و شوهرخواهرت و پدر و مادرت زندگی میکنم،کربلا خالی نیست که خیلی بقلش خرج داره،میگه چیکار کنم دلشوم میخواد خوب پیرن....
بعد پسر عموهاش میان به شوهرم میگن تو چه پسری هستی مامان بابات رو تا الان نفرستادی؟؟؟؟؟ شوهرم بیشتر اتیشی میشه،
عمو شوهرم اشپز کاروانه ،ماهی دوبار کربلا هرسری این میره پدرشوهرم میاد میگه اره فلانی بهم گفته چرا داداشت تورو نمیبره؟؟؟؟ منم بهشون میگم من خودم میرم به اون کاری ندارم،بابا اون اشپزه برای کار میره به تو چیکار داره اخه😫😫😫😫نمیدونم دیگه این جنگولک جدید رو چجوری هضم کنم😭😭