ک شهاب قطع میکنه
فرداش شهاب ب سهیلا زنگ میزنه ازش توضیح میخاد
و سهیلام مجبور میشه همه چیرو براش تعریف کنه اینکه بخاطر کمبود محبت و مشکلات دیگه بهت پناه اوردم و ب دروغ گفتم مطلقه ام اگه میفهمیدی متاهلم باهام نمیموندی و شهابم بهش میگه تقاص این کارو پس میدی..بعد ی یکسال ک از شهاب دیگه خبری نمیشه و میونه سهیلا شوهرش خیلی بهتر میشه و اینکه سعی در بهتر کردن رابطشون داشتن،،، شهاب شماره همسره سهیلارو گیر میاره، و تمام چتا عکسا ویسارو براش میفرسته ک دیگه قیامت میشه برادرای سهیلا وقتی مطلع میشن همشون میریزن خونه سهیلا انقد میزنن ک خون بالا میاره شوهرش چاقو ور میداره ک سرشو شبونه میبرم پسررم ورمیدارم میرم پدرشوهره سهیلا لباس مشکی تنش میکنه ی نیم سکته مادرشوهره ناراحتی قلبی میگیره پسره سهیلا تو همین دعواها زدو خوردا افسرده میشه ترسو سهیلام ک فعلا آوارهس از این خونه ب اون خونه باز بخاطره پسرش همسرش فعلا کاری نداره اما قراره تو داداگاه شهاب سهیلارو بازخاست کنن،،تا حکمشون صادر شه،،،منم فقط فقط ب خاطر اون مادرو پدر پیرو پسر کوچیکش خاستم دعا کنین تا ختم بخیر شه''ببخشید اگه غلط املایی داشتم یا بد داستان بازگو کردم😘😘